یواقیت ازکتاب تنسوخنامه ایلخانی قسمت ۲
در صفت جلا دادن یاقوت
جملهء انواع یاقوت را به یک طریق جلا توان داد. و (طریق ) جلا دادن یاقوت انست که یاقوت را نخست به لک بر سر چوبی بندند . وبه چرخ حکاکی بساینر تا املس شود . بعد از ان سنباده را خرد بسایند و بروی چرخ اسرب می سایند تا خشونت و درشتی بسبب زخم چرخ که در روی ان باشد برود . و به غایت نرم شود ( و چون نرم شد ) جزع یمانی را بسوزند تا چون اهک شود . و در اب بسایند و ان نگینه را بروی بر صفحه مس می مالند و میسایند تا جلا یابد و نرم شود بعد از ان از سر چوب باز کنند و در اب گرم نهند وقدری شخار بجوشانند تا اثر سیاهی که بسبب سودن قبول کرده باشد از ان برود و باب جوش پاکیزه بشویند .
و اگر یاقوت سرخ باشد بگیرند قدری بقم لامری و روی ان بتراشند و پارهاء خرد کنند . و در دیگچه سنگین نهند و باقدری اب بجوشانند تا رنگ بقم تمامت در ان اب شود . بعد از ان اب را صافی کنند و باز لختی دیگر بجوشانند تا اندک قوامی بگیرد . پس قدری شب یمانی بر انجا افکنند پس یاقوت را در ان رنگ افکنند و قدری بجوشانند انگه برون کنند . و رنگ زیادتی بسترند . رنگی سرخ در سوراخها و زوایای ان شده باشد . و رنگ بر اطراف ان تافتن گیرد و رنگین نماید .
در معرفت قیمت انواع یواقیت
قیمت یاقوت باختلاف مکان و زمان و تغیر روزگار و تصرف احوال و کثرت و قلت و عز و دولت میگردد. و ببایع ومشتری هم بگردد . و هر نگین که مدور و مضرابی باشد و پشت او مقبب باشد و بلند . قیمت او زیادت باشد . و انچه نه ممسوح بود بر دو قسم باشد . یا بر ان هیئت بود که از معدن ( برون ) امده باشد و انرا عجمی خوانند.
وانچه تصرف کرده باشد و روی انرا هموار کرده یا مقبب سوده انرا ساو خوانند . و ساو از عجمی بقیمت زیادت باشد .
و اکثر یاقوت بهرمانی و رمانی نیکو و ابدار باشد و مقبب بود . و ابداری یاقوت سرخ چنان باشد که بقطره ء خون ماند که بر روی صفحه ء نقرهء پاک افتد . چنین یاقوت اگر بوزن تسوئی باشد چهار دینار ارزد . و یاقوت ممسوح کمتر کنند که دریغ دارند .
اما اگر ممسوح باشد بها دوباره شود . و نیم دانگ یاقوت که نیکو باشد ( بها ) هشت دینار کنند تا ده دینار . و سه تسو (را پانزده دینار تا بیست دینار . و دانگی را سی دینار تا) پنجاه دینار . و دو دانگ ( را شصت و پنج دینار ) تا صد دینار . و نیم مثقال (صد و هشتاد دینار تا ) دویست دینار . چهار دانگ ( دویست و پنجاه دینار تا ) سیصد دینار . و پنج دانگ ( پانصد دینارتا ) هفتصد دینار . و یک مثقال ار هزار ( دینار تا) دو هزار ( دینار . و یک مثقال هزار دینار تا دو هزار دینار )
و هر یاقوت که وزن ان دو مثقال باشد . انرا قیمت معین نباشد. قیمت او مفوض به را ءی و اختیار مقومان وقت باشد )
ابوریحان گفته است نیم مثقال یاقوت سرخ پاک صافی که سوراخ و عیب ندارد و ممسوح و طولانی بود یکهزار دینار مصری ارزد
واگر دو مثقال بود بر این هفت صفت پنج هزار دینار ارزد . و هرچه بدین مقام رسد بها از ترتیب بیرون افتد تعلق ببایع و مشتری دارد .
وهیچ کس نشانی نداده که یاقوت بوده است بدین اوصاف درین روزگار که وزن ان یک مثقال ونیم زیادت باشد . با انکه یک مثقال خود نادر افتد . چنانکه دری که یک مثقال بود نادر افتد .ودانگ سنگی یاقوت عزیزتر و شریف تر از دانگی مروارید بود .
اما اغبس را اگر طاووسی و نیکو وابدار بودو با طراوت و ممسوح بهاء ان عشر رمانی باشد . ( و اسمان گون )و اکهب و کحلی را نصف عشر و ارغوانی و خمری را بها با نصف و ثلث اید .
و لحمی و گلناری را بها با عشر و نصف عشر . و وردی را تا پنجاه ویک
و یاقوت زرد اگر نیکو و بطراوت وابدار و ممسوح بود و مشمشی یا معصفری ( بود ) دو دانگ به سه دینار ارزد . و نیم مثقال به شش دینار ارزد . و چهار دانگ به شانزده دینار و پنج دانگ سی دینار . و یک مثقالی پنجاه دیناز . و دیگر اجناس سنگ این بها کنند . و یاقوت سفید را قیمتی زیادت نبود و دو بها ء بلور بیش نخرند.
در امتحان یاقوت
یاقوت را پنج نشان باشد .
اول انکه همهء سنگها را بساید و جز الماس او را نساید . و جز به الماس او را سوراخ نتوان کرد و ( یاقوت ) وعقیق را بخراشد . دوم : انکه اورا شعاعی باشد و دیگر جواهر را چنان شعاع نبود .
سوم : انکه از همه گوهرها ثقیل تر باشد .
چهارم : انکه بر اتش پایدار بود
پنجم : انکه چون بر اتش برند سفید نماید . و چون از اتش برون برند و سرد شود با رنگ خود اید و این هر دو خاصیت یاقوت سرخ را بود . و اگر خواهند که یاقوت را بشکنند و نرم کنند جهت داروها ( چند بار ) در اتش بتابند ودر اب اندازند نرم شود به هاون سوده گردد . و یاقوت زرد تغییر نیابد
در منافع و خواص یاقوت
حکمای هند گویند که چون یاقوت را با خود دارند از علت طاعون ایمن باشند . ووبا بر انکس که دارد کار نکند . واگر یاقوت را در دهان گیرند بخاصیت دل را قوت دهد و اندوه و غم ببرد و تشنگی را بنشاند . ودر دهان سرد بماند بخلاف دیگر جواهر.
و اگر دائما” با خود دارند در چشم مردو به شکوه و هیبت باشند . و در قضاء حوائج زود به مطلوب رسند و قوت زیادت کند. و خون را صافی گرداند تا بحدی که اگر بر مرده بندند خون او دیر فسرده گردد . ودر مفرحها و معجون ها زیادت از حد بدل سود دارد .وحرارت و نشاط بیفزاید . ونیز در معاجین مضرت زهر هاء مضر باز دارد .
مزاج یاقوت سرخ گرم و خشک است و بیشتر ادویه کانی را مزاج گرم و خشک باشد برای انکه چون روح حیوانی بخاریست لطیف ماده ء ان بضرورت رطوبتی باید لطیف . وهیچ رطوبت که تاثیر جرم گرم کند و خشک بخار نتواند بود . پس بر این تقدیر باید که جمله ء ادویه که روح حیوانی را تربیت خواهد کرد گرم و خشک باشند فی الجمله حرارت غریزی برافروزد. و جمله قوتهاء حیوانی را مدد کند و در داروی چشم روشنائی بیفزاید . و صحت او نگاه دارد (ان شاالله)
اخبار و حکایات که در باب یاقوت بتسامع رسیده
اورده اند که ملک سراندیبرا پاره ای یاقوت بوده است بر مثال دسته کاردی وزن ان کمابیش پنجاه مثقال. رمانی نیکو با طراوت و هیچ کس خبر نداده است که به وزن ان یاقوت دیده اند . و هر کس که ملک سراندیب و معبر باشد ان پارهء یاقوت با او
باشد.
ونیز اورده اند که در روزگار قدیم در معدن یاقوت غلافی یافتند بزرگ . چون ان را بشکستند یا قوت پاره ای یافتند مثل صلیبی. ( و معتمدان حکایت می کنند که مثل این پارهء یاقوت سرخ بر تاج پادشاه روم دیده اند مرصع کرده ) و در این روز گار از این انواع کس ندیده است . ( و دیگر) اورده اند که امیری از جمله ء امراء خراسان را پاره ای یاقوت سرخ مستطیل افتاد . ان را
به هفت هزار دینار بخریدو انرا جبل گفتندی که چون در دست گرفتندی هر دو جانب ان از دست پیدا بودی .
و ابوریحان اورده است که در خزائن ملوک خوارزم پاره یاقوت اکهب بود لون او کحلی وزن ان زیادت از شصت مثقال بر انجا صورت ادمی کرده بودند بدو زانو نشسته و زانو ها ( بهم ) باز نهاده و زنخدان بر سر زانو نهاده و دو دست بر دو ساق پای
فرو گذاشته و انگشتان پای و انگشتان دست بر هم افکنده .
در نسبت جوهرها در وزن ومقدار با یکدیگر
ابوریحان در این باب رنجهاء ( بسیار ) برده است چه بطریق ذوب و چه به اب امتحان کرده و راءی او بر ان قرار گرفته است
که صد مثقال زر گداخته به شکل و حجم چندان باشد که هفتاد و یک مثقال و دانگی و تسوئی سیماب یا پنجاه و نه مثقال
و دو دانگ ونیم اسرب یا پنجاه و چهار مثقال و نیم نقره . یا چهل و شش مثقال ( و دو دانگ روی یا چهل و پنج مثقال ) و دو دانگ مس یا چهل وپنج مثقال برنج . یا چهل مثقال و نیم وسه تسو اهن . یا سی و هشت مثقال و نیم قلعی . و با این حساب یک مثقال زر بشکل و حجم برابر چهار دانگ و تسوئی و جوی سیماب باشد . و برابر دو { دانگ} و سه تسو روی
و برابر دو دانگ ونیم {و} جوی اهن . وبرابر دو دانگ و تسوئی وجوی قلعی . وانچه به اب امتحان کرده است گوید: از یاقوت اسمانگون یک مثقال . و از یا قوت سرخ پنج دانگ {و} سه تسو { مثل او باشد } و از زمرد چهار دانگ و تسوئی و از لاجورد
مثله . و از جزع و بلور چهار دانگ کم دو جو . و از مر وارید چهار دانگ . واز عقیق چهار دانگ کم جوی . و از بسد مثله .
و این از مایش باب توان کرد .